پارت سیزده

زمان ارسال : ۳۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

هنوز محو تماشای چرخ دامن های رنگی سرخ و سبز بودم که مارکو شبیه غول چراغ جادو کنارم ظاهر شد.

با نجوای آرام و هیس مانندگفت:

-ذبیح رو تو گورستان ماشین تمساح می تونی پیدا کنی. به هیچ کس اعتماد نکن.

این روزها آستانه تحملم به پایین ترین حد خود رسیده بود.

رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ....

    10

    عالیه زیادی به دل میشینه

    ۱۱ ماه پیش
  • طیبه حیدرزاده | نویسنده رمان

    تشکر از نظر پرمهرتان...

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.