طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت سیزده :
هنوز محو تماشای چرخ دامن های رنگی سرخ و سبز بودم که مارکو شبیه غول چراغ جادو کنارم ظاهر شد.
با نجوای آرام و هیس مانندگفت:
-ذبیح رو تو گورستان ماشین تمساح می تونی پیدا کنی. به هیچ کس اعتماد نکن.
این روزها آستانه تحملم به پایین ترین حد خود رسیده بود.
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
....
10عالیه زیادی به دل میشینه