پارت دوازده :

پشت سرش شعله های جنون آمیز آتش ما را احاطه کرد.
مجسمه های چوبی طعمه خوبی برای آتش بودند. هجوم آدرنالین در رگهایم باعث شد تا به طرف زرینه بخزم که با چشم های

باز به شعله های رقصان خیره شده بود. با دست محکم تکانش دادم:
-زرین بجنب...الان... هردوتامون می میریم!
زرینه ه

رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۷۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ):

    00

    خیلی پیچیدس

    ۷ ماه پیش
  • حلما

    00

    سلام تا اینجاش قشنگ بود🌹

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.