فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت سی و نهم :
خدایا این خونه کی قراره رنگ آرامش بگیره؟ هر روز یه داستانی داریم ما.
به محض وارد شدنم مریم نگاه پر غیظ و تشرش رو از نیم رخ ساره گرفت و بدون نفس گرفتن گفت:
- رفته زنگ زده به مهران که من توی فلان پارکم بیا، اون لاشی هم که نرفته اینم انقدر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نیکا
00عالی