پارت سی و هفتم :

مامان عفی می‌گفت وقتی منو آوردن خونشون در نهایت تاسف حتی اسم هم نداشتم و چون مژه‌هام مشکی و پر بود جوری که انگار داخل چشم‌هام مداد مشکی کشیده بودم اسمم رو سرمه میزارن.

همیشه به خاطر این موضوع ناظم‌ها باهام بحث داشتن، باور نمی‌کردن چیزی توی چشم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.