پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۳۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

حس دست‌های کوچک دلنیا روی دستش پر از حس خوب بود.

لبخند نزد اما توی دلش پر بود از حس‌های گرم و دلنشینی که شبیه نسیمی، قلبش را نوازش می‌کرد.

- می‌خوای بری خونه پدرت؟

فکر گلاویژ، ترس، همه چیز به یک باره از ذهنش پر کشید.

فقط ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.