پارت بیست و هفتم :

خودش یه زمان بهم سیگار کشیدن رو یاد داده بود، بعد از کات کردنمون دیگه سمت سیگار نرفتم درست تا همین امشب.

دوباره صدای تق فندک بلند شد که نگاهم رو این بار بهش دادم.

سیگار خودش رو روشن کرد و پک عمیقی بهش زد.

بدون اینکه سرش رو برگردو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.