پارت بیست و پنجم :

سه‌تایی وسط هال نشسته بودیم و هرکدوم روی خمیر پیتزا یه چیز می‌ریختیم.

ساره انگار بهتر بود که خودش داوطلب شد تا کمکمون کنه و گاهی به غرغرهای مریم می‌خندید و اذیتش می‌کرد.

پیتزاها رو آماده کردیم و مریم مسئول پختشون شد.

چیپس و تخمه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.