فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت نوزده :
به محض وارد شدنم به قیافه عصبی مریم نگاهی انداختم و کلیدم رو با تردید به جاکلیدی آویز کردم.
نکنه فرزاد چیزی بهش گفته که انقدر برزخ؟
کولم رو همون جا کنار در انداختم و وارد شدم.
مریم نگاهش رو از گوشی میون دستش گرفت و با اخم نگاهی ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
10عالیه همیشه ازاین پارتهای خوب خوب بذارید😁