پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۳۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه

لیلا
از یک طرف شکم طوبا روز به روز بزرگتر می‌شد از یک طرف حال نازخاتون هر روز بهتر.
نازخاتون بیشتر ساعات روز را در اتاقش، خود را با خیاطی مشغول می‌کرد. کم کم در و همسایه برایش لباس می‌آوردند که بدوزد.
یک آن به مغزم خطور کرد پیراهن‌های طوبا را هم بدهم او بدوزد. اما خودم خنده‌ام گرفت. چنین چیزی امکان نداشت. بین طوبا و او، دیواری سنگیِ خراب نشدنی کشیده شده بود. هر چند دیگر حرف و

269
47,461 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    چه خبره خدا ب دادبرسه

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید