پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۳۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

طوبا
با گرم‌تر شدن هوا حالم بهتر می‌شد. اما عزت الله خان هم فرستاد دنبال ننه‌ام که چند روزی بیاید پرستاری‌ام را بکند، بلکه خاله خانم هم کمی استراحت کند.
بیشتر از دیدن ننه‌ام خوشحال بودم که نان و ماست دهاتی می‌خورم. عزت الله سپرده بود که بیاورند. دیگر هر لحظه حالم از دیدنش به هم نمی‌خورد. بگیر و نگیر داشت انگار. یک ساعت خوب بودم و یک ساعت بد. اما برایم روشن بود که دارم بهتر می‌ش

269
47,457 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    عزیزم طوبا ی بیچاره

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید