سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت صد و هجده
زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش
- این بود صلابت و مردونگیت؟
با افتخار سر تکون دادم.
- آره بابا، قبلا انقد مهربون بودم که رو حرفام حساب نمیکرد.
یکم سکوت کرد و تهش فقط گفت: برو موفق باشی.
قطع کرد و منم همون موقع رسیدم دم در خونه فاطی.
پیاده شدم تا برم با پدر زن و مادر زن گرام یه حال و احوالی کنم.
بالاخره من دومادشون محسوب میشم و یکم خود شیرینی لازمه.
باهاشون به گرمی احوال پرسی کردم و دختر دست گلش
زمان پارتگذاری رایگان : 1 روز در هفته یعنی روزهای (شنبه) تعداد 2 پارت به صورت خودکار رایگان میشود و میتوانید مطالعه کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.