سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت صد و شانزده
زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش
داشتم به وقایع چهل سال گذشته فکر میکردم که ننه جون با عصاش یکی روی پام زد.
- با این دختره میری بیرون؟
داشتم فکر میکردم دختره کیه که یادم اومد فاطیم رو میگه.
- آره بابا، البته سرش شلوغه.
یه لحظه احساس کمبود محبت کردم.
جدیدا بهم توجه نمیکنه.
- کجاست مگه؟
- مدرسه!
ننه جون چشم غرهای بهم رفت.
- الان که تابستونه.
شونهای بالا انداختم و خواستم بگم چه
زمان پارتگذاری رایگان : 1 روز در هفته یعنی روزهای (شنبه) تعداد 2 پارت به صورت خودکار رایگان میشود و میتوانید مطالعه کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.