پارت صد و پانزده

زمان ارسال : ۱۳۰ روز پیش

- تو هم بی‌مزگی می‌کردی...
چشم‌هام از تعجب گرد شد.
- لعنتی من اون همه خندوندمت، تو اگه به‌خاطر عشق‌ و علاقه‌ای که نشون دادم وابسته نمی‌شدی، حداقل باید به‌خاطر‌ اون همه دلقک بازیم انقد راحت قیدم و نمی‌زدی!
نیهان ابرویی بالا انداخت.
- من دلقک تو زندگیم نمی‌خوام.
پوکر شدم.
- مرسی، من دیگه هیچ تلاشی برات نمی‌کنم! این خط و اینم نشون.

***

«دانیال»

627
138,435 تعداد بازدید
276 تعداد نظر
132 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید