اشک های یخی به قلم نسترن قلی زاده
پارت یکم :
گردن بالا کشیدم و به چتر تاریک آسمان نگاه کردم. دود بخار نفسهایم، در هوای یخ زده همچون ابری سفید در میان ظلمات نقش میبست.
شالم را با کمی وسواس دور گردنم حلقه کردم. سپس با دقت بند کیفم را روی شانه ام مرتب کردم.
اگر چه احساس سرما نمیکر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00عالی بود