خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت و هشتم
زمان ارسال : ۱۳۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
نیهان روی تخت غلتید و با چشمهای نیمهباز، روشنی اتاق را دید و بعد از آن، ساعت رومیزی طلایی رنگ که نه صبح را نشان میداد. با فکر اینکه مطب دیر شده فورا از جا پرید و سراسیمه، در حالی که هنوز گیج بود از تخت پایین آمد. سرش لحظهای گیج رفت و ایستاد، دست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رها
1108اه چرا نیهان عاشق حسام شده😑 باید عاشق حامد بشه با اون ازدواج بکنه😍❤ از حسامم طلاق بگیره که راحت بره خارج