پارت شصت و نهم

زمان ارسال : ۱۳۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

نیهان نخودی خندید و با خوشحالی از اتاق بیرون دوید، تا نیمه‌ی سالن رفت که باز ناگهان ایستاد و سمت اتاق برگشت؛ بدون اینکه در بزند، در را باز کرد و وارد اتاق شد. دستپاچه رو به شریفه که با بُهت نگاهش می‌کرد، گفت:

- عه... ببخشید، یادم رفت در بزنم؛ ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.