پارت بیست و هشتم

زمان ارسال : ۲۵۳ روز پیش

در کلبه‌ی چوبی به شدت باز شد و خود را به سختی بیرون کشید. و روی کف چوبی افتاد. نفس نفس زد. عرق از سرو رویش سرازیر شد. روپوش سفیدش آغشته به مواد لزج مانندی بود و کماکان درخشید. چشمانش دو دو زد و تار دید. صدای خرناس موجودی عجیب از درون خانه مآمد. جسمش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید