پارت صد و چهل و ششم

زمان ارسال : ۷۱ روز پیش

مخاطبش مکث کرد.‌ بلافاصله هم صدای بوق در گوشی پیچید. شماره را برای عالمی فرستاد و خواست پیگیری کند. گوشی را روی میز انداخت و سمت اتاق رفت تا دوشی بگیرد. پایش به اتاق نرسیده صدای گرومپی از توی راه‌پله‌ها بلند شد. در را باز کرد و کله کشید. صدا از بالا بود. صندل‌هایش را نوک پا انداخت و بالا رفت. از توی واحد یاشار سر و صدای سلنا می‌آمد. تا خرپشته بالا رفت. درِ پشت‌بام باز بود. تعجب کرد. همیشه د

405
66,536 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    بیا شیرینی آشتی کنون هم رفتن👏🤣👏🤣👏

    ۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    نوش جان 😅⚘️

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید