پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و چهل و پنجم :
روی پیشانی خود زد و "باشه"ی کشداری زیر دستورات دلوین نوشت. برای خودش کار درست کرده بود! اما او کوتاهبیا نبود. دوباره شروع به تایپ کرد. وارد صفحهی الیسا که شد خاموش کرده بود. نه به دلوین که چسبیده بود و ول نمیکرد نه به الیسا که نیامده رفت! او اهل کِش دادن و داستانسرایی نبود. داستانهای کوتاه و فیلمهای سینمایی را ترجیح میداد. از بلندبالا بودن و قسمت قسمت جلو رفتن خوشش نمیآمد. اما ب
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۹۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.