پارت صد و چهل و هفتم

زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

دید که دارد وا می‌دهد، دست‌هایش را توی سینه‌‌ی یاشار گذاشت و به عقب هُلش داد:
-ول‌کن وسط این بازار شام.
یاشار دست‌بردار نبود. دست و پایش را دور بدن ثمانه انداخت و سمت خود کشیدش. کارشان کم‌کم از عشق‌بازی به کشتی‌گرفتن کشید. خنده بر هردویشان مستولی شده بود. یاشار خودش را شُل کرد و بالاخره ثمانه حریف شد زمین بیندازدش و روی شکمش بنشیند. انگشت شست و میانی‌اش را دور صورت یاشار اندا

420
72,427 تعداد بازدید
529 تعداد نظر
218 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.