پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۲۶۷ روز پیش

_ دارید از ازدواج می‌گید جمشیدخان. دامیار غریبه باشه یا آشنا فرقی نداره. بازی نیست چشم‌بسته بهش دل بزنم. از نظر روحی الان اصلاً آمادگی شروع زندگی مشترک رو ندارم.
در طول صحبت نگاه به ناخن‌های لاک‌خورده و مرتبش دوخته بود. سعی داشت افکاری که از چشمانش خوانده می‌شود را محیلانه در پس شرم دخترانه از نگاه جمشید و دامیار مخفی نگه دارد.
آن دو نیز از افکار و ذات سرکش وصال باخبر بودند. موش

66
20,615 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
96 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید