پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

دکمه‌ی سر آستین را بست و یقۀ پیراهنش را مرتب کرد. شانه به موهایش می کشید که ضربۀ آرام به در و صدای مادرش را شنید:«داری می ری؟»
رادمهر بار دیگر وسایل داخل کیفش را دید زد و جواب داد:«آره.»
ریحانه لیوان آب هویج را روی میز گذاشت:«تازه گرفتم. بخور بعد برو.»
رادمهر ساعت دور مچ بست و قدردان زمزمه کرد:«ممنون.»
دست به برداشتن لیوان پیش برد. همان وقت موبایلش به صدا در آمد. دستش شتابا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    همش منتظر این پسره رادمهربودم

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.