پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۲۶۳ روز پیش

دکمه‌ی سر آستین را بست و یقۀ پیراهنش را مرتب کرد. شانه به موهایش می کشید که ضربۀ آرام به در و صدای مادرش را شنید:«داری می ری؟»
رادمهر بار دیگر وسایل داخل کیفش را دید زد و جواب داد:«آره.»
ریحانه لیوان آب هویج را روی میز گذاشت:«تازه گرفتم. بخور بعد برو.»
رادمهر ساعت دور مچ بست و قدردان زمزمه کرد:«ممنون.»
دست به برداشتن لیوان پیش برد. همان وقت موبایلش به صدا در آمد. دستش شتابا

66
20,570 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
96 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    همش منتظر این پسره رادمهربودم

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید