پارت سوم

زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

با دنیا خداحافظی کردم و از باشگاه بیرون اومدم. مهربان سریع دوید و کنار ماشین ایستاد.
دزدگیر زدم.
مهربان انگار مرد عنکبوتی سوار ماشین شد.پشت رل نشستم.
برگه مربعی سفید رنگ به برف پاکن چسبیده بود.پیاده شدم و برش داشتم.
جریمه بود!
اه لعنتی، چرا؟به دور برم نگاهی انداختم.تابلوی توقف ممنوع دقیقا کنار ماشین نشون میداد چرا جریمه شدم،خوبه که ماشین رو با جرثقیل نبردن.
سوار ش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ASMA

    00

    بدک نبود

    ۶ روز پیش
  • فاطمه

    00

    عالی

    ۶ روز پیش
  • sananoori

    10

    خوب بود

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.