صفر درجه به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
با دنیا خداحافظی کردم و از باشگاه بیرون اومدم. مهربان سریع دوید و کنار ماشین ایستاد.
دزدگیر زدم.
مهربان انگار مرد عنکبوتی سوار ماشین شد.پشت رل نشستم.
برگه مربعی سفید رنگ به برف پاکن چسبیده بود.پیاده شدم و برش داشتم.
جریمه بود!
اه لعنتی، چرا؟به دور برم نگاهی انداختم.تابلوی توقف ممنوع دقیقا کنار ماشین نشون میداد چرا جریمه شدم،خوبه که ماشین رو با جرثقیل نبردن.
سوار ش
ASMA
00بدک نبود