در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت صد و یکم
زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه
*****
مهمانها خیلی وقت بود که رفته بودند و حالا گلشن با یک پیراهن سفیدِ گیپور که یقهی هفت و که بندهایی روی شانهاش داشت و قدش تا زانوانش میرسید، توی تخت خواب خزید و ملحفهی خاکستری و سیاه را به روی خود کشید و به فرهاد چشم دوخت که داشت تیشرت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zoha
00واییییییی آزاده جون وقتی که تک به تک کلمه های این پارت رو خوندم فقط از شدت ذوق قلنج دستامو میشکوندم به قرآن که دلم خواست به عروسی توی دل فرهاد دعوت بشم🤣🤣🤣🤣