بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۳۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
کنجکاوی ام صد برابر شد. خطرناک ترین راز؟
یعنی چی بود؟ سریع گفتم:
-مطمئن باش رازت پیش من امن می مونه، من مثل بقیه نیستم.
با انگشت به شقیقه ام دو بار زدم و گفتم:
-این هنوز سرجاشه.
نیشخندی زد و گفت:
-اگه بمونه.
تمام احساساتم فعال شد. اخم هایم را با گنگی در هم کشیدم و گفتم:
-منظورت چیه؟
دوباره با وسواسیت به اطراف نگاهی انداخت و وقتی مطمئن شد همه جا امن و امان اس