پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و چهل
زمان ارسال : ۸۲ روز پیش
-گرشا! کجایی؟
با صدای عالمی به خودش آمد. پکی به سیگار زد و سرش را به چپ و راست تکان داد:
-هیچی! چیزی نمونده.
-به کجا؟
تلفنش زنگ خورد. نام اختصاری D روی صفحهاش افتاد. گوشی را برداشت و پیش از جواب دادن، آنرا مقابل صورت عالمی گرفت:
-به راه میونبرت.
-چی؟
سرش را بالا انداخت و از اتاق بیرون رفت. از دیدارشان ۳ روزی گذشته بود:
-الو!
صدای دلوین تیز و سرراست توی گوشش ن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.