پارت صد و چهل و یکم

زمان ارسال : ۸۰ روز پیش

فصل‌پانزدهم



"باله می‌رقصد خیالم، در نوای یادِ تو"
#مهنازنصیرپور
از نثری که دلوین برایش فرستاده بود تعجب کرد. قرار بود آدرس و عکس عمویش را بفرستد‌. انگار او هم نزده می‌رقصید و نخورده مست می‌کرد. چه جوابی در مقابل دری وری گفتن او می‌نوشت؟ چیزی نگذشت که عکسی آمد. هنوز لود نشده بود که تلفنش زنگ خورد. با دیدن شماره‌ی درج شده، ترقی روی پیشانی خود زد. مادر را به طور کل

405
66,490 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    چه مرد باوجدان و باغیرتب که تا این حد برای کشورشو مردمش مایه میذاره از احساس خودش مایه میذاره برای وطنش.کاش الیسا هم بعداز این باز بخوادش دلشو نشکنه🥲🥲🥲گرشا واقعا عاشق الیساست

    ۳ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    کاملا موافقم. امیدوارم امثال گرشا زیاد بشن

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید