پارت صد و بیست و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش

فصل‌سیزدهم



هوا داغ بود. خورشید وسط شهر می‌رقصید. روی مغزش می‌زد! جای کشتن آن ویروس منحوس، آدم‌ها را بخار می‌کرد. توی رابطه‌اش به نقطه‌ی امنی با الیسا نرسید. بالاخره چمدانش را بست. بهش خبر داد دارد می‌رود. وقتی پیامش را دید که خیلی گذشته بود. راه‌های هوایی مسدود بود. از کجا می‌خواست برود، نگفت! دلش شور افتاد. کار و سرگرد عالمی را رها کرد و سمت خانه رفت. داد آن‌ها هم در

403
66,251 تعداد بازدید
474 تعداد نظر
185 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    ای بابا چه رفتنی ؟چه طلاقی ؟گرشا خوبت شد پروندیش

    ۴ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😂😂😂

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید