پارت صد و بیست و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش

-اینجا واسه من مثل قفسه.
-اینو بگو‌.
-کسی جز تو طاقت منو نداره پاشا. چرا نمی‌فهمی؟
-بدبختی منم اینه نمی‌تونم مثل همه در موردت فک کنم.
دو دستش را لای موهای گرشا انداخت و سرش را محکم نگه داشت:
-ول کن همه رو!
-ول کن سرمو، زشته!
سر گرشا را تکان داد و باتمنا ادامه داد:
-بیا بریم یه کم مال خودت زندگی کن.
در حال جدا کردن دست‌های الیسا از دور سرش گفت:
-تو برو من کا

403
66,309 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    وای وای.آفرین ثمانه تو عاقلترین زنی👏👏👏

    ۴ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😌👍

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید