پارت صد و بیست و دوم

زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش

-خوش‌بین نبود که بغلش ننشسته بودی.
الیسا فهمید با کنایه حرف می‌زند. سر ضرب با پاسخش توی دهان او زد:
-بدبین بود الان سر نداشتم‌. هر چند من نمی‌نشستم برام تصمیم بگیره.
یاشار کم نیاورد:
-آدم که یاغی بشه تخم چشم طرفم درمیاره.
مگر الیسا کم می‌آورد:
-آره والا! مرد و زنم نداره.
نفرت یاشار بیشتر بیرون ریخت:
-زن من می‌خواست این مدلی باشه هر تیکه‌ی تنش یه‌ور شهر بود.

403
66,362 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید