پارت صد و بیست و یکم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

تا مسافتی جز صدای رادیو صدایی به گوش نرسید. ذهن‌شان درگیر بود! الیسا به خداحافظی بغض‌آلود مادرش فکر می‌کرد. جدایی که نمی‌دانست دیدارِ مجددی دارد یا نه! دوباره در چه شرایطی او را خواهد دید. به برخورد دوپهلوی خانواده‌ی گرشا. به نگاه‌ها و پچ‌پچ‌هایشان! این انرژی را از آنها می‌گرفت که زندگی‌شان را تمام شده می‌دانند و منتظر روز جدایی‌شان هستند‌. خصوصا ایران! از زیر لب حرف زدن‌هایش با

403
66,371 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    یعنی الان دوتاشون گیس و گیس کشی راه میندازن😅😅

    ۴ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    نه باکلاسن😂

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید