پارت صد و بیست :

-بیا با مامان حرف بزن خیالش راحت شه. آرشام نیست دلش تنگه.
-قطع کن خودم تماس تصویری می‌گیرم. می‌خوام همه رو ببینم.
خیله‌خبی گفت و تماس را قطع کرد. چیزی نکشید که گوشی‌اش مجدد زنگ خورد. آن‌را تنظیم کرد و بعد از دیدن دخترهای کوچک و قربان صدقه رفتن‌شان گوشی را دست ایران داد. خودش نیز سمت الیسا رفت. تنها مانده بود و داشت با گوشی‌اش ور می‌رفت! یک‌ور روی فرش نشست و به حالت نیم‌رخ سمتش چر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    00

    الیسا چقدر بی احساس خارجی رفتار میکنه اصلا به گرشا که خانواده دوسته وبه فکر همه هست نمیخوره،خودخواه فقط میخواد ازخانوادش دورش کنه تادیگه فقط حواسش به اون باشه

    ۲ ماه پیش
  • آمینا

    00

    چقدرم اینا بچه دارن 😅

    ۷ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😁😁😁

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.