پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و نوزده :
دور تا دور حوضِ فیروزهای را فرش کرده بودند. پشتیهای بزرگ با رویهی قرمز و لوزیهای چهارخانه که در مهمانخانهی قدیمشان بود و با ورود مبل سلطنتی به زیرزمین منتقل شد، را بیرون کشیده و بالای فرشهای خرسکِ دستبافت تبریز گذاشته بودند. آدا به قول ایران مشغول مزوق زدنش بود و بچههایش کاهو سکنجبین میخوردند. گرشا گوشهی حیاط مشغول مکالمه با تلفن بود. کمی آنطرفتر دیگِ آش رشت
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.