پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و چهارده
زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-بله قربان!
-سیامون نکن جان عزیزت. میدونستی تو اختیارات من نیست این لاکردار سپردیش به من و خداحافظ شما؟
تعجب کرد. فهمید به بنبست فکری رسیده است. کارش که هنوز شروع نشده بود:
-ما که سنگامونو واکَندیم. چی شده باز؟
عالمی بدون رودربایستی گفت:
-من از سمت خودت داوطلب میخوام. تحت نفوذیا حیطهی تو مماسترن برن تو دهن این اژدهای هفت سر.
لبش کج شد و سمت بالا پرید:
-هفت س
آمینا
00نکنه نیروش دلوینِ.؟؟