پارت صد و سیزده

زمان ارسال : ۱۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

سعی داشت خوشحالی‌اش را از دیدن شماره‌ی الیسا بروز ندهد. با لحنی جدی گفت:
-چه عجب! بایرامیز موبارک.
صدای گل‌نسا به جای الیسا در گوشش پیچید:
(-بایرامیز موبارک گرشا جان. کاش تبریز دی دین!)
-عیدت مبارک گرشا جان. کاش تبریز بودی!
بین چند حس متفاوت درگیر شد. تعجب، بی‌حس شدن و دلواپسی! از صدای گل‌نسا حس خوبی نگرفت.
-سلام! چی شده زن‌عمو؟
صدای وا رفته‌ی گرشا پشیمانش کرد از


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    گرشا هم چه گیر افتاده.😷😷😷🤒🤒

    ۶ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    بچه‌م مظلومه و پرکار

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.