پارت نود و پنجم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

وسط حیاط که رسید، آدا کلید انداخت و داخل خانه آمد. با دیدن گرشا گُل از گُلش شکفت. ماسکش را پایین کشید و سمت او قدم برداشت:
(-به‌به! بیزیم اِوده تزدن بهار گلیب.)
-به‌به! خونه‌ی ما بهار زودتر اومده.
گرشا با گام‌هایی بلندتر سمت آدا رفت. کرونا قادر نبود بین آن عطوفت‌ها حائل شود. با وجود تذکراتی که خود به مادرش داد، این‌بار آدا را به سینه فشرد. در حال خوش و بش بودند که ایران حاضر و آم


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    گرشا به باباش رفته عاقلِ.الیسا که سلیطه است😆😆😅ختم به خیر بشه انشاالله.گرشا دست زنتون بگیر ببرش آباریکلا پسر

    ۷ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    الیسا خاااامومه😙😚😙😚😙😂

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.