پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۲۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
-خدا نکنه دورت بگردم. این حرفا چیه! زندگی با همهی مشکلاتش یه قشنگیایی عین خودت داره که راحت بگذره.
(-ایستیسن اینانام د گوروم نیه گلیبسن بیرا؟ ایلون بو واقتیندا!)
-میخوای باور کنم بگو ببینم چرا اومدی اینور؟ اینوقت سال!
پرورش یافتهی آن مادر بود. نه میتوانست دورش بزند نه فریبش دهد. سر اصل مطلب رفت:
-الیسا میخواست بیاد تبریز.
تا آن جمله را شنید اخمهایش را جمع کرد و
آمینا
00ای بابا ول کنید دختره رو.شوهرش هواشو داره شما چیکارش دارین