پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۲۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
گردنشان سمت گرشا برگشت. الیسا با دیدن گرشا و آدا چشمش درخشید. اما از دیدن ایران خوشش نیامد. داشت با نگاهش او را میزد. سریع نگاهش را پس کشید و برگشت. با نگاه حملهور شد به اِبرام:
-بیا تو زور بازوتو نشون بده. هوار کشیدن و صدا کلفت کردن که امتیاز نداره.
اسماعیل از همهشان جلو زد. مقابل الیسا رفت و محکم خواباند توی گوشش! گلنسا "هین"ی گفت و دست روی دهانش گذاشت. اما نفس ایران انگار بالا
آمینا
00یعنی چی فکر کردن قهرمان جهان رو میزنن اونم میشینه کتک میخوره.گرشا تو چقدر آقایی عزیزم.ایران بانو اگه گرشا بخواد تو نمیتونی کاری بکنی فدات حرص نزن