پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت هشتاد و ششم
زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
احساس کرد صدای یک آکتور خارجی در گوشش پیچیده است. زنی داشت تندتند با زبان اصلی حرف میزد. خواب از سرش پرید. الیسا بود نه صدای تلویزیون! چقدر در همه چیز پیشرفت کرده بود. پتو را کنار زد و بلند شد. تیشرتِ جذبی تن کرد و بیرون رفت. الیسا را وسط پذیرایی مقابل لوازم ورزشیاش دید. گوشی دستش بود و در حال تک دمبل زدن داشت حرف میزد. چشمش که به گرشا افتاد، برقی در آن نشست. دمبل را زمین گذاشت و برخاست. د
آمینا
00آخه دختر خوب تو خودت عاشق رشته ات بودی بعد میگی چرا گرشا عاشق کارشه انصاف داشته باش الی