پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-تا لباس نپوشیدی روی شکم دراز بکش. بزار زخمتو ببینم.
از کنار چشم نگاهش کرد:
-میخوای ببندیش؟
فهمید مسخرهاش میکند. لحنش را میشناخت:
-بلدم چطور ماساژش بدم.
-دکتری؟
سیگار را در جاسیگاری له کرد و پشت گرشا رفت. در همان حال توضیح داد:
-تو تیممون از این موارد زیاد پیش میاومد. تصمیم گرفتم در مورد صدمات ناشی از تمرین و راههای درمانش مطالعه کنم. اون اوایل خیلی آسیب
آمینا
00باریکلا الیسا همینجوری دختر خوبی باش🥰