پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
فهمید میخواهد با بیخیالی جوابش کند:
-دروغم نیس. راحت اعتراف کن مشکل داشتی که تو این پنج سال منو طلاق ندادی و زن نگرفتی.
با لیوان توی دستش روی میز کوبید. خشمی نهفته از چشمش سمت الیسا ساطع شد:
-من واسه پیچیدن دست و پای تو به هم، خیلی دلیل دارم. رو اعصاب من نرو.
جوابش را گرفت. موضوع همچنان مِهر او در دلش بود. خندهی بلندش را قورت داد و تبسمی تحویل گرشا:
-چه باحال شدی.
-ت
آمینا
00الیسا گیر بده ول کن نیست.من فاز گرشا رو درک نمیکنم