پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۳۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
-آدم سر زندگیش قمار میکنه؟
هر چه گرشا میخواست آرام و با منطق پیش ببرد، الیسا نمیتوانست بگذرد:
-من عاشق این رشته بودم. که بگم چیزی از مردا کم ندارم. که ثابت کنم هیچی ممنوع نیس واسه زنِ ایرانی.
کفر گرشا درآمد و سرش تشر زد:
-مسوول همهی این قانونای نانوشته و از نظر تو غلط، منم؟
جواب توپ و تشر گرشا را کوبنده داد:
-نه، توام مثل من یه شهروند سادهای و البته بله قربا
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اکبری
00داستانتون بسیار جذاب وپر کشش وباقلمی زیبا نوشته شده وتقریبا به تمام عوامل خانوادگی وعاطفی....پرداخته. قلمتون همیشه سبز.نگارشتون حرف نداره.