پارت پنجاه و هشتم :

-اون بنده‌خدام تحت فشار رفتارِ خودسرانه‌ی توئه. داغدار مرگ پدرته.
روی مبلی مقابل گرشا افتاد. همراه دانه‌ای اشک از مژه‌اش:
-فک کردی شبی که شنیدم بابام مُرده تا مدت‌ها چی کشیدم تو تنهایی و غربت؟
دلش این‌بار به حال الیسا سوخت‌. برای رنگِ سرخ و صدای خش‌گرفته‌اش. دستی توی موهای بهم‌ ریخته‌اش کشید. چه می‌گفت؟ سرزنشش می‌کرد؟ نمی‌خواست استخوان لای زخم بگذارد. شنونده‌ی بقیه‌

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زینب

    00

    حرفهای برخی مردم وافکارو عقایدشون غلطه وصحیح نیست اما به نظرم الیسا فقط داره خودخواهی خودش وندیدن عشق همسرش رو توجیه میکنه درواقع میخواد بار مسئولیت رفتارش رو از شونه خودش برداره.

    ۴ هفته پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    الیسام دنبال عقاید خودش رفته. دلایلش هم زیاده که کم‌کم می‌خونید

    ۴ هفته پیش
  • آمینا

    10

    اینکه مادرشوهرش بد بوده چه ربطی داشته به شوهرش،اگه دلشو شکستن میرفت باشوهرش درددل میکرد گرشا هرچی هم مادرشو دوست داشته باشه اایسا رو هم دوست داشته.همه قوانین و همه چی رو نوشت پای گرشای بیچاره .اوف

    ۱ سال پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    تر و خشک یه وقتا با هم می‌سوزن دیگه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.