پارت پنجاه و هشتم

زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

-اون بنده‌خدام تحت فشار رفتارِ خودسرانه‌ی توئه. داغدار مرگ پدرته.
روی مبلی مقابل گرشا افتاد. همراه دانه‌ای اشک از مژه‌اش:
-فک کردی شبی که شنیدم بابام مُرده تا مدت‌ها چی کشیدم تو تنهایی و غربت؟
دلش این‌بار به حال الیسا سوخت‌. برای رنگِ سرخ و صدای خش‌گرفته‌اش. دستی توی موهای بهم‌ ریخته‌اش کشید. چه می‌گفت؟ سرزنشش می‌کرد؟ نمی‌خواست استخوان لای زخم بگذارد. شنونده‌ی بقیه‌


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    10

    اینکه مادرشوهرش بد بوده چه ربطی داشته به شوهرش،اگه دلشو شکستن میرفت باشوهرش درددل میکرد گرشا هرچی هم مادرشو دوست داشته باشه اایسا رو هم دوست داشته.همه قوانین و همه چی رو نوشت پای گرشای بیچاره .اوف

    ۱۱ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    تر و خشک یه وقتا با هم می‌سوزن دیگه

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.