پارت پنجاه و ششم :

از همان شجاعت‌هایی که وقتی شیر می‌شد و پیدا می‌کرد، به خودش داد. جلو رفت. از راهروی کوتاه که رد شد، به همان نقطه‌‌ای سرک کشید که گرشا آن‌جا ایستاده بود و از حیاط دیدش. پشت پنجره!
بالاخره بعد از پنج سال دیدش! از پشت پنجره کنار آمده و لبِ میزبانی نشسته بود. پاهای بلندش روی زمین کِش آمده بود. عادت نداشت با کلمات معروف و ساده شروع به حرف زدن کند. همیشه از آخر به اول برمی‌گشت:
-یاشار هم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۲۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    10

    خداییش الیسا خیلی پرروئه سعی نمیکنه یه ذره حق بده به گرشا.پسره رو ۵سال ول کرده رفته اعتمادو غیرتشو برباد داده؛واقعا گریم گرفت واسه گرشا .نمیدونه عاشق باشه و بی غیرت، عاشق نباشه و باغیرت.🥺🥺🥺

    ۱۱ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    حرص نخورید. انشالله درست می‌شه

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.