پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۷۵ روز پیش

مهران با شنیدن حرف‌هایشان، خون در رگش قُل زد و با حرص سمت گوشی مائده رفت؛ گوشی را از روی زمین برداشت. لیست تماس‌ها و پیامک‌ها خالی بود و تنها پیامی که جمال حرفش را زد، پاک نشده بود! با غیظ دندان سایید و بی‌توجه به کتک‌هایی که جمال به مائده می‌زد، غرید:« مادرش‌و به عزاش می‌شو
1393
277,701 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ^_^

    80

    دلم واسه نسیم بیچاره سوخت 😭😭😭😭😭

    ۴ سال پیش
  • لیلی

    ۱۷ ساله 90

    بیچاره نسیم ومهدخت😔

    ۴ سال پیش
  • نرگس

    30

    اول🤩😐😆

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید