پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت پنجاه و چهارم :
-دست شما درد نکنه. پشتِ میوه نه!
گوشیاش را درآورد و افزود:
-یه زنگ بزنم به آیشن ببینم کارش تمومه برم دنبالش. ۱۱ شب شد.
رضا مشغول کارش شد و یاشار گفت:
-بهش بگو ماسک پاسکشو نده پایین تا اونجاست.
رضا سرش را بالا انداخت:
-خودش حواس جمعه. گان و شیلدم داره. رفتم بیمارستان کلِ پذیرشو مشمباپیچ کردن.
گرشا در حال راه رفتن گفت:
-بازم لب خطر وایساده. این روزا اسم بیمارس
مطالعهی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۳۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آمینا
00یعنی الیسا برگشته؟؟؟؟ خیلی بدی جای حساس تمومش کردی🥲🥲🥲