پارت پنجاه و دوم :

باید جسارت به خرج می‌داد. پا گذاشتن روی غرور برای زنان دلچسب بود. در حال جلو رفتن، خواسش به اطراف بود. در چند قدمی دلوین که رسید، پرسید:
-نجور سن؟ خوش کِچِئی؟
دلوین سرش را عقب کشید و ابروهایش را به هم نزدیک کرد:
-چی؟
خنده‌ای گذرا و سرسری کرد:
-پرسیدم چطوری. خوش می‌گذره؟
معلوم بود دلوین دست و رو شسته‌تر از اوست:
-شما رو می‌بینم خوبه. جاتون بین این حجم بزرگ از سهامد

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    اهه این که منتظر اشاره گرشا بود با سر بدوئه😂

    ۱۱ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😊😊😊

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.