پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه



بلند شد و به درخت ون کنار امام‌زاده تکیه داد. 
- باورم نمی‌شه گلباش، باورم نمی‌شه.
با صدایی لرزان ادامه داد:
- من بزرگ شدم، اون‌قدر بزرگ که بفهمم چه این ور خط باشیم چه اون طرف خط، آخرش مرگه.
تنه‌ی پیر ون را سفت چسبید و هق‌هقش اوج گرفت. درک معنای مرز برایش سخت بود. مرزی نمی‌دید، وقتی خودش در هانی‌گرمله بود و دوستانش در بیاره. صورت خیس اشکش را سمتم گرفت و با انگشت

80
24,465 تعداد بازدید
67 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    🥰زیبا

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید