گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت پانزده :
نگاهم را از گلاره گرفتم و گردنم را سمت بیاره چرخاندم. همهی چند روز گذشته به این سوال فکر کرده بودم و هر بار به جسمی رسیده بودم که باید از وسط جدایش میکردی تا هویتش را از میان یک روح بیرون بکشی. چه باید میگفتم؟ چه داشتم که بگویم؟ هیچوقت بیاره و هانیگرمله را جدا از هم نخوانده بودم. نسب تاته به عراق میرسید، به ماما و بیاره و حالا همین نسب، تاته را میان دو راهی سرنوشت قرار داده بو
ایلما
00زیبا🥰