پارت بیست

زمان ارسال : ۳۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

پس از حمام روی مبل قهوه ای رنگ توی هال نشستم ،خانه کوچک و ساده محمد با فرش های کرم رنگش ،هیچ حسی را درونم زنده نمی کرد.حاضر بودم کسی را که دوست دارم خانه نداشته باشد ،با او توی چادرزندگی کنم ولی اینجا نباشم ،نمی دانم چگونه می توانستم ،این موضوع را به مادرم بفهمانم ،که من محمد را به چشم شوهر نمی بینم .
باید برای شام فکری می کردم ،ظهر هم توی راه کتلت های مامان را خورده بودیم ،از امروز بای

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.